دایی چوب محبوبیتش بین مردم را میخورد. این موضوع را میشود از داستان کمک او به زلزلهزدگان کرمانشاهی فهمید که سدهای زیادی مقابلش گذاشتند، حسابش را مسدود کردند و نهایتا او را به دادگاه فراخواندند. گزارشهای زاویهدار تلویزیون علیه او هم بالاخره صدایش را درآورد و گفت که میداند آنها از محبوبیت علی دایی میترسند
عادل فردوسیپور، مجری شناختهشده دو دهه اخیر صداوسیما، بعد از مدتها ممنوعیت در فضای رسانهای، بالاخره سروکلهاش پیدا شد و با گفتوگویی به نسبت متفاوت با علی دایی، به جمع هوادارانش در دنیای رسانه برگشت. او گفتوگویی مفصل با «شهریار» فوتبال ایران برای سایت اختصاصیاش تدارک دیده که بخش نخست این مصاحبه به مدت تقریبی ۳۰ دقیقه منتشر شده و بخش دومش باقی مانده است. حضور عادل فردوسیپور و علی دایی در یک قاب مشترک، از آن دست اتفاقاتی است که حال نهچندان خوب مخاطبان ورزشی را که احتمالا دل خوشی هم از تلویزیون ندارند، خوب میکند. این گفتگو مدل همان مصاحبههای به نسبت خاص عادل است که همزمان میتواند طرف مقابل را اسیر یک داستان حماسی کند و سپس او را تا مرز خنده پیش ببرد؛ چیزی شبیه به همان تاکتیکهای نهفته برنامه «۹۰» خود که تلویزیون با بدسلیقگی، از قاب سیما، محوش کرد. صحبت جدید عادل با علی دایی شاید نکات جدیدی، دستکم در بخش نخست نداشت؛ دایی همان زبان منتقد را که پیشازاین چندین بار مشابهش را مطرح کرده بود، داشت و عادل، از هوش رسانهایاش برای جذابیت این گفتگو استفاده کرد.
باوجوداین، بخشی از حرفهای علی دایی آنقدر ضرب داشت که نتوان بهسادگی از کنارش عبور کرد. او با اشاره به وضعیت معیشت مردم گفت که حق ایرانیها نیست که بخواهند چشمانتظار کوپن باشند. «مشکلاتی که الان مردم ما با آن دستبهگریبان هستند، مخصوصا مشکلات اقتصادی به اینکه آن کسی که جایگاهش نیست، در جایگاهی نشسته که تصمیم میگیرد و تصمیمات غلط و اشتباه میگیرد ربط پیدا میکند. من خیلی وقتها گریهام میگیرد که ما راجع به یارانه صحبت میکنیم! راجع به کوپن و این چیزها صحبت میکنیم! این توهین به مردم مملکت ماست. اصلا یعنی چه؟ اصلا من این چیزها را نمیفهمم! شما فکر کنید ماهی چند هزار میلیارد یارانه داده میشود؟ با این یارانهها از آن زمانی که دادهاند، نمیشد هزاران کارخانه ایجاد کرد؟ میلیونها نفر را سر کار فرستاد؟ من اصلا ماندهام! حالا حداقل صد نفری کارمند دارم و با آنها کار میکنم. مگر میشود از سال قبل تا امسال بالای ۶۰ الی ۷۰ درصد اجارهخانهها بالا رفته! یک آدم چقدر کار بکند؟ چه کاری بکند که بتواند این خلأها را پر کند؟».
او سپس به معضل بیکاری در ایران هم اشاره میکند و میگوید: «خداوکیلی شما خودتان میدانید که من یک رستوران کوچک دارم. باور میکنید که اکثر کارمندهای رستوران، لیسانس و فوقلیسانس هستند؟ من یک کارگر میخواستم که در کارهای خانه به خانم کمک کند. باور میکنید که رزومهاش را آورد و من گریهام گرفت؟ فوقلیسانس بود! فوقلیسانس باید بیاید در خانه من کار بکند؟ شما اگر نگاه بکنید ما همهاش دستوریایم؛ فلان کس گفت قیمت بالا نرود. مگر با دستوردادن چنین اتفاقاتی میافتد؟ ما سیستممان خراب است».
علی دایی در شرایطی مقابل عادل فردوسیپور نشست که همچنان شایعات مربوط به ممنوعالکاریاش در ایران مطرح میشود. او بعد از قطع همکاری با سایپا، گفتوگویی آتشین داشت و با فاشکردن هویت مدیرعامل وقت این باشگاه اسیر دردسرهای فراوان شد. خودش میگوید هنوز به طور قطع نمیداند شایعه ممنوعالکاری یا ممنوعالفعالیتیاش صحت دارد یا خیر؛ ولی میگوید عده زیادی از جاهای مختلف آمدند و زندگیاش را کنکاش کردند.
باوجوداین، بخش مهم صحبتهای علی دایی مربوط به پایگاه اجتماعیاش نزد مردم است: «من جایگاهی را که بین مردم دارم، با هیچ چیزی در زندگیام عوض نمیکنم. عذر میخواهم، در این مملکت هر کسی که بزرگ بشود با او زاویه داریم! حسادت بد چیزی است! به غیر از حسادت، خیلی چیزهای دیگر است که من نمیتوانم توضیح دهم. بابای من موقعی که تیم ملی رفتم، یک حرف خوبی به من زد و گفت: علی جان، من را شهریار صدا میکرد، گفت شهریار نگاه کن، شاید خیلیها ناراحت بشوند؛ اما میگفت این پنکههایی که در مسافرخانههای ما آویزان است، آنقدر پایین است که به یک حدی برسی، سریع گردنت را میزند. همهجای دنیا این پنکه وجود دارد».
این «پنکه» که علی دایی از آن صحبت میکند و آن را دلیل بخشی از بیمهریهایی که در ایران بر او رفته، میداند موضوع جدیدی برای خودش نیست. دایی که به غیر از داستان فوتبالش، در عرصه فعالیتهای اجتماعی هم سختی زیادی کشیده، با تلویزیون بهشدت زاویه دارد. او مدتهاست با صداوسیما حرف نمیزند و حتی پیشازاین گفته بود اگر روزی عادل هم به تلویزیون برگردد، باز حاضر نمیشود با صداوسیما مصاحبه کند.
دایی چوب محبوبیتش بین مردم را میخورد. این موضوع را میشود از داستان کمک او به زلزلهزدگان کرمانشاهی فهمید که سدهای زیادی مقابلش گذاشتند، حسابش را مسدود کردند و نهایتا او را به دادگاه فراخواندند. گزارشهای زاویهدار تلویزیون علیه او هم بالاخره صدایش را درآورد و گفت که میداند آنها از محبوبیت علی دایی میترسند، او در بخشی از صحبتهایش که تابناک منتشر کرده، میگوید: «ما میخواهیم مفسدان را پیدا کنیم؛ اما وقتی مفسدان خودشان علنی صحبت میکنند، باید از همینجا شروع کنیم و به دنبال مسائل دیگر نرویم. از همین صداوسیما باید شروع شود و مطمئنا به سرنخهای خوبی میرسیم. اینگونه کارها نشاندهنده عقدههای درونی افراد است؛ چون در این چند سال هر کاری کردند نتوانستند برای من مشکل ایجاد کنند و کاری علیه من بکنند که من محبوبیتم را بین مردم از دست بدهم. صداوسیما از این ناراحت است که علی دایی در بین مردم محبوب است».
دایی احتمالا به دلیل همان محبوبیت قدش به حدی رسیده که اسیر «پنکه» شده و به حاشیه رانده شده است. اتفاقا این درد مشترکی است که عادل فردوسیپور هم آن را تجربه کرده است. عادل، با وجود اینکه قریب به دو دهه برترین مجری تلویزیون بود و برنامهاش پربینندهترین، ناگهان در مواجهه با جریانی «بیرونی» ممنوعالکار شد. زمانی که فردوسیپور پی برد قرار است شرایط برایش در رسانه ملی سختتر شود، تلاش کرد در فضای مجازی، برنامهای بر بستر اینترنت بسازد که دوباره مانعش شدند. درباره دلایل کنارراندن عادل، حرف و حدیث زیاد است.
مسئولان تلویزیون، خاصه علی فروغی، مدیر شبکه سه میگوید او از «مدار» خارج شده بود و باید کنار میرفت؛ ولی مسئله عادل هم شباهت زیادی به داستان پنکه علی دایی دارد. این موضوع را میشود در صحبتهای حشمتالله فلاحتپیشه، نماینده سابق مجلس که ریاست کمیسیون امنیت ملی را بر عهده داشته، فهمید. او در گفتگو با خبرآنلاین گفته از نهادهای امنیتی پرسیده بود که مشکل آقای فردوسیپور چیست و آنها «خیلی راحت جواب دادند فقط محبوبیت». فلاحتپیشه گفته به مدیر آقای فردوسیپور در صداوسیما زنگ زده و او در پاسخ گفته «دخالت نکن. هشت ماه برنامهریزی کردیم تا کنار بگذاریمش».
قاب جدیدی که عادل فردوسیپور از مصاحبه با علی دایی ارائه کرده، «پنکهای» نهفته دارد که گریبان هر دو مرد محبوب دنیای ورزش ایران، یکی در زمین و دیگری در عرصه رسانه را گرفته است. پنکهای که شاید همانطورکه دایی گفته، زودتر از حد معمول، برای این دو نفر، طولانی شده است.